مادرم زهرا«س»

  • خانه 

پشیمانی...

07 تیر 1402 توسط مهدیه قایدزاده

در جمع خانوادگی نشسته بودیم ، حس خوبی داشت که منم درجمعشان به عنوان یه شخص بالغ و عاقل حرف میزنم و همه به حرف های من گوش میکنن….

حس خوب ایست؟؟؟

قبول دارین؟؟؟

حس غرور بهت دست میده و…

دیدم بحث که داشتیم عوض شد 😟 

هی می خواستم هرجوری شده خودم رو مخلوط حرف هاشون کنم، ولی یه اتفاق افتاد که نباید می افتاد و ضرب‌المثل معروف:

«از آنچه که می ترسیدم به سرم آمد» 😲 😭 

من شروع کردم به غیبت و متأسفانه دورغ گفتن از زبان شخص دیگر و تمام خلاصه که قاطی مبحث شدم ولی چه فایده دنیا خودم رو خراب کردم …

حرف هام رو همه گوش دادن با جون دل ولی خوب چه حرف های بیهوده‌ای بعداز تمام شدن هر جمله قلبم به درد میومد نمی تونستم دیگه دروغ بگم یا غیبت کنم آخه از عاقبت کارم میترسم چه جوری ادعای مذهبی بودن دارم در صورتی که نمی توانم دهن خودم رو نگه دارم …..
واییییی حال خوبی ندارم اصلا …..
حال غریبی دارم احساس میکنم امام زمانم…

خدایی همیشه حاضر و ناظر منو دیدن و حیفااا که امام زمانم از وجود من در نزد خداوند خجل است خدایاااا

به ما کمک کن تا از شر زبان خویش در امان باشیم .
به نظر من زبان خطرناک تر از شیطانی است که ما از کوچکی او را مقصر کار های خود می دانستیم.

#به_قلم_خودم

#فلبداه_هگویی

#امام_زمانم_شرمنده_ام

#کوثرنت

#کوثر_بلاگ

 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مادرم زهرا«س»

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس